میگویی اغوش تمام تنم گرم میشود
نزدیک تر بیا
بگذار این شعر را
به بهانه اغوشت نصف
ونیمه رها کنم
من از هفت سنگ میترسم
میترسم انقدر
سنگ روی سنگ بچینم
که دیواری ما را ازهم بگیرد
بیا اصلا
لی لی بازی کنیم
که در هر رفتنی دوباره
برگردیم
فروردین همان جاست
گوشه لبانت..
تو بخند .
تامن ...
بهار را به گردنم بیاویزم ..
وتمام کوچه ها را
با تو قدم بزنم
دوست بی وفای من کجایی
با اینکه ازت دلخورم
ولی دلم برات یه ذره شده