زندگی زیباست ...
زشتی های آن تقصیر ماست
در مسیرش هرچه نازیباست ...
آن تدبیر ماست
زندگی آب روانی است ...
روان میگذرد
آنچه تقدیر من و توست ...
همان می گذرد
ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود،
تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم،خوب زندگی میکردیم.
تمامی احساساتمان،غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم
انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد.
از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم،
همه چیز را گذاشتیم برای فردا.
از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا...
شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم....
«فردا»روزیست که داشته های امروزت را نداری....
خدایا . . !
دلم را هم . . .
چون نی لبکی چوبین بنواز . . .
و زیباترین نغمه هایت را . . .
در فضای زندگیم مترنم کن . . .
و چنان بنواز دلم را .. که :
هر کجا نفرتی هست .. عشق باشم . . .
هر کجا زخمی هست .. مرهم باشم . . .
هر کجا تردیدی هست .. ایمان باشم . . .
هر کجا نا امیدی هست .. امید باشم . . .
هر کجا تاریکی هست .. روشنایی باشم . . .
هر کجا غمی هست .. شادمانی باشم . . .
سلام نرگسی جونم خوبی تو دختر :-)
سلام نبودم عزیز .. تو خوبی ..مرسی خوبم ..
شاعری که نشانی ات را نداشت
شعرهایش را
به پیراهن باد سنجاق کرده است
کاش امشب
پنجرۀ اتاقت
باز مانده باشد!
وب قشنگی داری
سلام مرسی ادرست کو ؟؟؟؟؟؟
زندگی زیباست ...
زشتی های آن تقصیر ماست
در مسیرش هرچه نازیباست ...
آن تدبیر ماست
زندگی آب روانی است ...
روان میگذرد
آنچه تقدیر من و توست ...
همان می گذرد
اگر انسان کامل بودیم ، شعله عشق خدا در آتشکده قلبمان هرگز خاموش نمی شد .
اگر انسان کامل بودیم ، با وسعت نظر بیشتری نسبت به عیب های اطرافیانمان نگاه می کردیم .
اگر انسان کامل بودیم ، نگاه کردن به شگفتی های خلقت ، لذت فراوان تری برای ما داشت .
اگر انسان کامل بودیم ، احساس مسئولیت ما نسبت به دیگران ، فراتر از قوانین اجتماعی بود .
اگر انسان کامل بودیم ، برای جمع آوری ثروت های معنوی ، حریص می شدیم .
اگر انسان کامل بودیم ، زندگی ما تکرار هزار باره ی روزهای تکراری نبود .
اگر انسان کامل بودیم ، یک بارهم خودمان را در جایگاه مردمان درمانده تصور می کردیم .
اگر انسان کامل بودیم ، خیر خواهی ما شامل طیف نامحدودی از آدم ها می شد .
اگر انسان کامل بودیم ، می دانستیم ساعت شنی زندگی خیلی زود وقت رفتن را نشان می دهد ..!؟
خاهرم ماشاالله زیبا بودن
بگو ماشاالله چش نخورن ایشالله
چنان سیلی که می پیچد به هم آبادی ما را
غم تو می برد با خود تمام شادی ما را
به این امید می گردم که تا خاک رهت گردم
که دامانت بر انگیزد غبار وادی ما را
مرا هر چند می خواهی ولی در بند می خواهی
رها کن گیسوانت را، بگیر آزادی ما را
تو از لیلی نسب داری من از نسل جنون هستم
از این بهتر چه خواهی نسبت اجدادی ما را
اگر با قیس می سنجی،جنونم را تماشا کن
هوای بیستون داری، ببین فرهادی ما را
هوای مشک گیسویی، خیال چشم آهویی
ببین بر باد داد آخر سر صیادی ما را
آنان که کهن شدند و آنان که نوند
هریک به مراد خویش لختی بدوند
این کهنه جهان به کس نماند جاوید
رفتند و رویم و دیگر آیند و روند ...
“خیام”
می روی بعد تو پای سفرم می شکند
مهره به مهره تمام کمرم می شکند
مرگ می آید و در آینه ها می بینم
زندگی مثل پلی پشت سرم می شکند
چار دیوار اتاق از تو و عکست خالی ست
یک به یک خاطره ها دور و برم می شکند
من که مغرورترین شاعر شهرم بودم
به زمین می خورم و بال و پرم می شکند
نقشه ها داشت برایم پدر پیرم ...آه
بغض من پای سکوت پدرم می شکند
هیچ کس مثل تو در سینه ی خود سنگ نداشت
بعد از این هرچه که من دل ببرم می شکند
■
می تراود مهتاب و غم این خفته ی چند
خواب در پنجره ی چشم ترم می شکند ...
سلاممممممم...
لایــــــــــــــــــــــــــــــک داری...
مرسی عزیز
ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود،
تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم،خوب زندگی میکردیم.
تمامی احساساتمان،غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم
انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد.
از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم،
همه چیز را گذاشتیم برای فردا.
از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا...
شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم....
«فردا»روزیست که داشته های امروزت را نداری....
دنیا ارزش پا کوبیدن به شکمت را نداشت
...ببخش مرا مادر...
آمدم عشق خودم را به تو اثبات کنم
با خدا پیشِ نگاه تو ملاقات کنم
به تو قائم شوم از عرضِ وجودی تنم
شک به کلّیت ِ در فلسفه ی ذات کنم
می توانم که از این شعر به ثروت برسم
عشق را صاحبِ بی وارثِ ابیات کنم
منتظر مانده ام انگار تو فرمان بدهی
که بمیرم وَ در احساس هم افراط کنم
کائنات از غزلم غرق جسارت شده است
شاهِ من، یاد گرفتم که تو را مات کنم
همه را زود تر از حجله ی مان بیرون کن
واقعاً زن شده ام ... بازمراعات کنم ؟!
جلوی آینه بر پیرهنت عطر بزن!
آمدم با تو در این شعر ملاقات کنم
صنم نافع
اووم انریکه :)))))
اره جانم انریکه
سلام خل و چل چه خبرته دارم کم کمک از نت جدا میشم بخاطر همون به هیشکی زیاد سر نمیزنم
سلااااااااااااام نرگس جوووووووووووون خوبی؟دلتنگت شدم گفتم ی سری بهت بزنم ........چه خبر چکار میکنی بی خبری؟ ی سر به مام بزن دگه نامرد
نیستم بهت سر میزنم داداش