دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

دلتنگم

دلتنگم


دلتنگ یه دوست 


دلتنگ  خورشید


دلتنگ خدا


دلتنگی  برای خودم



دلتنگ کودکی



دلتنگ 


فقط دلتنگم ...


 دلتنگ خورشید م



 



نظرات 116 + ارسال نظر
neda شنبه 13 خرداد 1396 ساعت 05:30 http://nedshk7676.blogfa.com/

ولی خوشبحالش بلاخره تونست یکیو پیدا کنه
کاش منم پیدا میکردم

شیطون بلا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 13:14

اکی ابجی فهمیدم،الان میرم،اسام نمیاد،

باش عزیزدلم ..

شیطون بلا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 12:41

اهوم شاید یه روزی دیدم...راستی تو هنوز روزه نمیگیری؟...اوف سرماخوردگیم رسیده به مرحله سرفه،هر سرفه ایی میکنم انگار میخ میکوبن به سینم..

عزیزم خوب میشی ..فعلا که نه تموم نشده هههههه من سرماکه میخورم سرفه امونم میبره

شیطون بلا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 04:27

ابجی قالب و عوض نکن،ببخشید گفتم عوض کن نمیدونستم همونه که ازش خوشت میومد،منم شاید ی بار دیدم با سیستم.

قربون دل مهربونت منم گذاشتم که یه روز بری باسیستم یالپ تاب ببینی اگه عکسش ببینی ابجی انقدقشنگه تمام صفه بزرگ قشنگ یه دختر دوربین گردنش لباسش دستاش دوربینش ساعتش لاکش خیلی قشنگه خدایی ... ....اگه باسیستم دیدی خوشت نیومدباز چشم بگو عوضش میکنم هناسی

شیطون بلا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 01:03

قالبت چرا عوض کردی خیلی مسخرست خیلی همش سیاه و بیریخت خیلییییی.عوضش کن لدفن...گاهی حس میکنم همه، حرفام و اشتباه میفهمن حتا تو...ابجی من برم بخابم.شبت بخیر عزیز دلم

شب به خیرعزیزدلم خوب بخوابی این همون قالب بود تصویرش خیلی قشنگه تو نمیتونی ببینیش باگوشی نمیشه فقط سفه مشکی که بدوبیرنگ میشه ...ولی چشم فرداعوضش میکنم

شیطون بلا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 00:52

اوفف چ هوایی بود...نمیدونم چی بگم

خداروشکر

شیطون بلا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 00:22

بهترم.....خونواده دوتا عموم با بچه هاشون اومدن خونه مام بزرگم امشب اینجان،نمیدونم چرا بحثاشون اصن برام جالب نیس نمیتونم توش شرکت کنم..زنگ زدم پسر داییم اومده دنبالم ی کم قدم بزنم بعد برم خونه..درضمن پسر داییم ۱۵سالشه صرفا جهت اطلاع

باش خو مگه من حرفی زدم دیوونه ههههه بروقدم بزن برات خوبه گلی

شیطون بلا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 00:05

باشه خداروشکر،..همینکه همه چی خوبه کافیه،همینکه یکی داری همیشه به فکرته و به فکرشی قشنگه..

فدات عزیزم ...الان بهتری تو؟

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 23:37

من بیشتر از تو دوست دارم بیشتر از توهم برات دلم تنگ میشه عزیز دلم فقط واقعا امروز عصبی بودم عصبیم کردن داد زدم گریه کردم،اخم کردم تو تنهایی خونه مام بزرگم تموم طول روز فکرای جورواجور اومد سراغم حسه تنهایی حس بیخود بودن،امروز سخت گزشت خیلی سخت ولی هیچکس نفهمید جز خودم....ولش کن حالا..خخ اخه من تاحالا نگرفتم فک کردم اگه بگیری باید بری دکتر فدات بشم ایشلا زوتر خوب میشی...چ خبر از داداشمون حالش میزونه؟امروز اومد؟بینتون خوب شد؟....

بی خیال بابا گاهی ادم حس تنهایی میکنه ههههه واس تبخال که ادم دکتر نمیره زیاد تبخال میزنم خوب میشه ...اونم اره شکرخوبه قربونت

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 22:51

وای نرگس جونه هرکی دوس داری اینقد اذیت نکن بخدا عصابم ب اندازه کافی خرابه،درمورد این موضوعم بارها توضیح دادم چرا،امروزم ک بهت اطلاع داده بودم که شارژ ندارم والله بالله ت الله نداشتم...روزای قبلیم ک اتفاق افتاد بت گفتم یا گوشی دستم نبوده یا مریضی داشتم اصن باید بمیرم باور کنی...لطفن دیه بحثش نکن...خودت خوبی تبخالت خوب نشد چرا نمیری دکتر اخه تو؟

اخه ادم واسه یه تبخال دکترمیره ههههه دیوونه باشه خوب کمپرس یخ گذاشتم روش .....شپشو میام خفت میکنم ها خودوست دارم نیستی نگرانت میشم میفهمی دلم تنگ میشه حالا بیخیال اینا فداسرت

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 22:24

باشه ظاهرا سرت شلوغه...نیومده رفتی..پس فعلا تا بیای

تیکه نپرون ابجی خوکارداشتم انجام داذم اومذم صددفه هی نگرانم میکنی من هی میبخشم ازصب شصت باراومدم ورفتم داشتم سکته میکردم اصااین نه بقیه چی ها ؟

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 22:16

نرگس جون من اذیت نکن،بخدا امروز به اندازه کافی مریضیو کوفت و زهرمار داشتم بخدا چن بار اعصابم پاغون کردن...جونه من بیا دیگه من به امید اینجا صبم و شب میکنم حالا ی روز شارژ نداشتم میخای منو بمشی،قربون نگرانیت خوبه که من بهتم گفته بودم ها

باشه خویادم نبود حالا اومدی خیالم راحت شد ....من یکم کاردارم فعلا

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 21:53

سلام عزیز دلم.چته تو نرگسم مگه نگفتم شارژ ندارم نمیتونم بیام وب باید صب کنم تا س۱۱.الانم با گوشیه یکی دیگه اومدم وب فدات شم الکی خودت و چرا نگران میکنی اخه،خدانکنه قلبت درد بگیره،والا کله امروز زیر پتو بودم همه استخونام درد میکرد اصن نمیشد برم شارژ بخرم...الان یه کم بهترم با گوشی دختر همسایمون اومدم دیدم کام دادی،من عذر میخام.اونم که قرار نیس هرلحظه باشه فدات شم خو شاید کار داره به وختش میاد،با این کارت و نگرانی و ناراحتیت باعث میشی اون بخاد ازت دور شه،بخدا کل امروز و فقط ب یاد تو بودم تازه میفهمیدم ی روز بات حرف نزنم چقد سخته

اون که خوبه اونو نگفتم باتو بودم نبودی نگران شدم

bahare چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 11:40 http://bahare1378.mihanblog.com

یک جفت چشم سیاه . . .
یک جفت چشم آسمانی . . .
یک جفت چشم سبز . . .
خیلی ها برای این ها شعر مینویسند . . .
اما تو . . .
صاحب آن چشم های قهوه ای ساده هستی . . .
که شعرت را
تنها من میدانم ...

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 04:27

وای نرگس اصن نیتونم نفس بکشم چنتا لقمه خوردم نزدیک بود خفه شم فقط با دهان میتونم نفس بکشم وااای نمیدونیکه چ حالی دارم،همش تب و لرز،.. دمای بدنم حسابی رفته بالا،هرچی مریضیو کوفت و زهرماره من میگیرم بخدا عقتب برام نمونده تمومه بدنم درد میکنه،اصن همه چی میخاد دس ب دست هم بده من از درس خوندن جا بمونم.

عزیزدلم طبیعیه سرماخوردگی همین منم اینجوری شدم تازه همین الانم اینجوری ام سرماخوردگی دوره خودش داره هرچی قرص پدارو بخوری هم تادوره خودش نگذره ....وای سرما خوردگی من ندیدی سرمامیخورم وای خدابه دادم برسه ..یه بارسرماخوردم وحشتناک ...تبخالم بزرگ ترشده حس میکنم لب گنده شده ازاونا که پروتوز میکنن مال لب سنگین .....یه بار تبخال زدم لبام کلا تبخال تامدتی نمیتونستم چیزی بخورم وحشتناک بود ینی میدیدیم درجاسکته رو میزدی رو لبام ازبالاتاپایین ردیف عین خمپاره بود حتی نمیتونستم لیوان یاقاشق نزدیک لبم برم یه نون سادم نمیتونستم بخورم ....خلاصه یک عذابی کشیدم نگو .....مرگ من انقدسوسول نباش دختر غرنزن تو ازمن نازک نارنجی تری تحمل نداری اصا خوب میشی همینه دوره خودش داره سخته ولی میگذره......والا منم دارم بدترمیشم تبخالمم اذیت میکنه عین تو هی غرنمیزم ایش هههه....... لعنت به ازصب تاحالا عین مرغ سرکنده هی میام میرم کجایی تو ها .... من چه گناهی کردم که هی چپ و راس باید نگران بشم قلبم درد بگیره ها کجایی فکر من نیستی کی فکر من بدبخت اصا ..

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 01:45

گفتم که شارژ ندارم نمیتونم اس بدم نگرانم نباش چیزی نیس ماله مریضیه.شب بخیر

باش عزیزم.....حواسم نبود حالا حالا هابایدبی شارژی بسازم فک کنم مصرفمون بالاست اخ اخ

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 01:25

من حالم خوب نیس برم بخابم اجی،شبت بخیر عزیز دلم

باشه فدات شم شبت به خیرمنم برم عکس بگیرم ولی نگرانم کردی هافردااس بده بگو بهتری ها عزیزم

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 01:06

عه منم دارم نیگا میکنم فعلا پرسپولیس جلویه میدونم که صعود میکنه...هیچی...باشه شوخی کردم هروخ تونستی بشارژ عزیزم

دیوونه ترسوندیم ..ایشاا...

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 00:52

نرگس جونه من ازش بپرس بگو رمانه چن قسمته؟؟لدفن..

چشم عزیزم .....چته تو چیزی شدیهو ؟.......عزیزم گف بیشترازصدقسمت .....بیابگوچته چیزی شده ترسوندیم زودباش

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 00:49

خوب نشارژ تا منو دق میدی...داداشیمون نیومده؟...هیچی ولش.....وای خندوانه دیدی خیلی خنده دار بود کارش عالیه این کربلایی....اوففف حس میکنم حرفام تموم شدن

فضول باشی فوتبال میبینه ..نمیشارژم بشارژم که باز زودی میترکه نترس دق نمیکنی هههه تو که همش پلاسی وبم هههه ناراح نشی شوخی کردم عزیزم میخرم فدات بشم تو دق نکن گلم قندعسل شیرین زبون عسل مامانش ههههه

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 00:33

خخخخخخ خل و چل خودتی...خو دروغ میگم مگه،..بابا زودتر بشارژ دقم دادی توهم ایشششششش...وای چقد مریضم یچی خوب میشه یچی دیه میاد....کاش منم.....

غرغرو ..نمیخوام همینجوری خوبه هههههه ...اون اخرش کاش منم منظورت چی بود گلی؟

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 00:19

عه عه نگو نگو نمیخام اخه اشتب قسمت بالایی زدم ی قسمت جا گزاشتم الان قسمت جا گزاشته رو خوندم پشیمون شدم رمزو نمیخام ولش کن میدونم چی میشه قسمت بعدی خخخ +۱۸است..نمیخام بخونم

دیوونه توام خل وچل ایش هه

شیطون بلا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 00:12

عه عه نرگس به اقای کاشانی بگو رمز اون قسمت و بهم بده از رمان زودی ها مگه نه من میدونم و اون،تورو خدا دارم رمانو میخونم نمیشه که ی قسمتشو بخونم اونو نه زودی هااا عصاب ندارم...عه باهم حرف زدید ای کلک چیا گفتین واقعا خیلی خوشحالم برات خیلی برا هردوتانون

فضول هههه کدومش رمز همشون معمولا 1370ولی باش ازش میپرسم عزیزم سکته رو نزن به اعصابت بگوازوم باشه بصبر

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 23:49

مرسی عزیزم.میخورم ببینم خوب میشم یانه،نرفتی وبش؟..من رفتم هنوز داستان رو نزاشته.. وای گوشیم داره شارژ برقش ت میشه من بزار ی کم شارژ بخوره بعدا میام اجی

گاهی وقتادیرترمیاذباهاش حرف زدم تلفنی صدای قشنگی داره ....باش برو منتظرتم

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 23:31

نمیدونی که چی میکشم سرما خوردگیم شدید شده بجور ابریزش چش و بینی و عطسه و واایی..عصری رفتم دکتر ی امپول زدم اومدم شارژمم تموم شد مجبور شدم صب کنم تا الان...

اها .بیشترمراقب خودت باش گلی داروبخور .عیب نداره فداسرت خواهری همین که خوب باشی برام کافیه

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 23:28

پخ اومدم حالم خوبه چون فهمیدم مزاحمه کی بود یکی از دوستای قدیمم که شوهر کرده اول کلی فوشش دادم بعدم احوال پرسی میگف چجوری تحمل کردی ج ندادی و ازین چیزا.....خدا مرگم بده چی شده تب خال زدی ای وای الان چطوری بهتری؟

داره بزرگ ترمیشه هههه...خدانکنه عزیزدلم عه خیالت پس راحت شد نفس راحتی میکشی اخه دختردیوونه خوازاول بگوکی ام مردمم دیوونن ها ...خوبی دیراومدی روانی

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 15:57

میگم تو هیچی شارژ نداری؟..تو هم عجب شری بودی ها خدایی من اهل دعوا نبودم فقط اذیت میکردم وختیم عصبی میشدم همه از دورم جیم میشدن،البته چون عاشق لواشک ترشا بودم واسم میخریدن ی کم اروم میشدم خخ...ببین ی مسافرت این تابستون نمیرید بعد میتونی اونجا رو واسه رفتن انتخاب کنی.

بالاخره میرم هروقت باشه اشکال نداره ...اره شری بودم والا ولی خدایی همه دورم بودن دوسم داشتن هرچی اذیت میکردم مخصوصا معلما ومدیرا ....اره هیچی شارژ ندارم چرا گلی؟.....قبلناانقدترشی ولواشک میخوردم بیشترازاین لواشکای کوچولو میخریدم بالذت میخوردم ولی الان ازهرچی لواشک ووترشی بدم میاد ..فقط شکلات تلخ........معذرت میخوام گلی داشتیم حرف میزدیم ولی کاردارم بایدبرم عزیزدلم ببخشید ها خانوم پرستار مهربون من .من برم به کارام برسم........اوه مای گاد اباجی زنگ زد گوشی من خراب نیس تاحالا نشده مشکلی پیش بیاد ...شارژم نداشتم اس بدم نمیدونم چیکاکونم تبخالم زدم اذیتم میکنه وای

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 15:30

باشه من دیگه دراین باره حرف نمیزنم سعی میکنم اظهار نظرم نکنم..هرجور خودت رلحتی بالاخره تو صلاح خودت و بهتر از من تشخیص میدی..موندم چجوری میخای بری اونجا اخه،حتا اگه بری چجوری دور از چشمه همه میخای باهاش حرف بزنی؟..اوفف ببخشید ولش کن....،درضمن همه ازدواجاهم اینطوری نیس.....اصن بیا ی بحث دیگه بکنیم.با دوستای مدرست هنو در ارتباطی؟..درضم من هیچوخ نمیخام این حسو تجربه کنم هیچوخ

میرم بالاخره یه راهی هس دیگه ... بادوتاشون درارتباطم یکی همین که گفتم که به خاطرش دعواکردم .... دوتاشون همسایمونن زیادهمیشه نمیبینمشون گاهی میبینم باهاشون حرف میزنم ..فقط کاش دیشب بهش میگفتم شاید یه وقتی زنگ بزنه نتونم جوابش بدم جانباشه بالاخره بایدراحت جایی باشه که راحت حرف بزنی موقعیتش باشه خلوت باشه ..شارژم ندارم که اگه زنگ زد نتونستم جواب بدم لااقل بهش اس بدم هروقت موقعیتش بود زنگ بزن اخه همیشه امکانش نیس ..... یادمه زیاد میرفتم خونه بابابزرگم وقتی زنده بودهمیشه شعرمیخوندبرامون ...یادش به خیر .

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 15:14

ببخشید خیلی تند رفتم عذر میخام.....اره دوران مدرسه عالیه مخصوصا دبیرستان اونقد خاطره ازش دارم ک تا اخر عمرم تموم نمیشه،اتفاقا من ی مدت میرفتم اموزشگاه،سرراه مدرسمون بود اونجام میرفتم مدرسمون اینقد خوشکله پره از درخت و نیمکتای رنگی،همیشه نمونه ترین مدرسه بودیم هم تو شلوغی هم زرنگی،واسه همینم همیشه بهترین دبیرا برامون انتخاب میشد،دوستای خوب تو غم و شادیه هم بودیم قهرکردنامون،ی ویژگی که داشتم این بود که هرکسی هر ناراحتی داشت راحت با حرف زدنم میخندوندمش باهاش حرف میزدم،ارومش میکردم،همیشه خنده رو لبام بود با داد و جیغ وارد کلاس میشدم ی روز اخم میکردم همه میفهمیدن،‌ولی هیچوخ هیشکی نمیتونست ارومم کنه هیشکی با حرف زدنش نمیتونست کمکم کنه،..من هیچوخت از خودم به کسی نمیگفتم از هیچی،همیشه فقط میشنیدم،هروختم نوبتم میرسید به اظهارنظر با ی بهانه ایی جیم میشدم.یادش بخیر،وختی عصبی میشدم کنترلمو از دس میدادم،ی بلر ک تو نماز خونه بودم بعد نماز یکی از دوستام کفشامو قایم کرد وختی فهمید خیلی عصبی شدم برام اورد چنان زدم تو گوشش از دهنش خون اومد بیچاره هیچیم نگفت بعدا کلی ازش عذر خاهی کردم

وای این همه نوشتم پاک شد ....عیب نداره عزیزدلم میشناسمت یه چیزی میگی بعد پشیمون میشی فداسرت قربون دل مهربونت برم .....اره چقدشیرین بود چندتادوست بودیم صمیمی وقتی نمازخونه خلوت میشد میرفتیم اونجا گپ میزدیم یکی ازشون یه داداش داشت یادم نی چندسالش بوداما لال بود بازبون اشاره باهاش حرف میزدیم ولی من زیادبلد نبودم ولی خیلی دوسش داشتم .....اخ گفتی یه بار یکی ازبچه ها به یکی ازدوستام یه چی گف یادم نیس قشنگ ولی چنان محکم زدم گوشش پرده گوشش پره شد رف دکتر اووو مکافات دنگ وفنگ عمل واوووو البته خانوادشون هم خودش خیلی مشکل داشتن مالی ولی هیچوقت به روم نیاورد به خانوادشم هیچ نگف خودشم اصا کارم نداشت ... اون دوستم که گفتم به خاطرش زدم پرده گوش بدبخت پاره کردم ..انقداذیتش میکردم دعوامیزدمش ولی خدایی اصا به روم نمی اورد همیشه هوام داشت یه روز یادم گف کاش خواهربودیم حساب کن چقداذیتش کردم کتکش زدم ولی بازم ...یه بارفتم ازش بابت کارام معذرت خواهی کردم ازش گاهی میرم درخونشون فامیلمون البته فامیل دور مامانشم خیلی دوس دارم

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 14:28

اومدم اومدم رفتم ی سر به خونمون زدم همه خونه بودن.باز اومدم خونه مام بزرگم..خاهرم دهم رمضان میشه ۴سالش...چی بهت گفت الان میگی اینجا نمیشه با اس میگم هروخ شارژیدم،همه حرفات میزاری بعدا....چ میدونم اینکه حس کنی ی نفر و واسه همیشه نداری ترسناکه یا یکی که تکلیفش روشن نیس یکی که قصد خاستگاری نداره،اینا واقعا ترسناکه، بعدنم که وابستش میشی و بدبختی اونجا شرو میشه..میدونم حرف زدن باهاش ارومت میکنه ولی کاری نکن ی روز از همش پشیمون بشی،من نمیتونم به کسی اعتماد کنم که هروخ قضیه ازدواج پیش بیاد تفره بره بگه امادگی ندارم و هنوز همو نشناختیم،۹۹درصد ادمای الان همو بخاطر ازدواج نمیخان،..البته امیدوارم واسه تو استثنا قایل بشم و تو اینجوری نشی...همیشه قرار نیس ادم دوست دارم و به زبون بیاره همینکه بگه مرلقب خودت باش،حالت بهتر شد اینا همش دوس داشتنه..

ازدواج کیه بابا ازازداوج ترس دارم والا حوصله دردسر ندارم دعوا و....اوووو بچه داری یاخدابهش فک میکنم ترسناک واقعا .. والامن همین برام بسه دختر همینکه بهم گفت چندسال ازدورمراقبت بودم هروبلاگی که داشتی همینکه گف چندسالیه یه حس خوبی بهت دارم ..همینکه باهاش حرف بزنم کافیه بحث ازدواج رو نکن دیگه .بعد دوس داشتن موندگارتاابد اما به قول یکی عشق عین شعله اتیش یکی خودشو کنارش گرم میکنه یکی میپره توش عشق به نظر من شعله اتیش یه روزی ممکنه شعلش کم شه خاموش شه امادوس داشتن تاابد موندگار فاصله بی افته بازم دوس داشتن هس ولی عشق نه یه روزی ازبین میره به نظرم ..دوس داشتن برتراز عشق خیلی ..هرکی یه نظری داره نظرمن اینه ...ای جان 4سالش خدانگهش داره عزیزم همینکه بگه مراقب خودت باش میدونی چقدارزش داره....بعد عزیزم اینایی که گفتی مال اون فردمذکور که تکلیفش باخودش معلوم نیس نمیدونه چی میخواد.....این فرق داره اگه بخواد تکلیفش باخودش معلومه درگیری نداره باخودش میدونم چشه چرا ...حالا اینارو ول کن گلی .اززدواج چیه بابا .... انسان بودنم سخته واقعا لاک پشت نینجا ...ههه یادش به خیرمدرسه اتیش سوزوندام یهو دلم خواس گاهی هوس میکنم برم اون مدرسمون هنوزهستش همون شکلیه حیات بزرگ ...

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 13:18

تو نمیخاد دلت براش بسوزه اون گناه نداره..درضمن من همین قالبو دوس دارم کوله پشتی همونکه دوربین دستش بود،من زیاد اونو دوس ندارم خیلی بی روحه ایش.....ب خودت رفته دیگه نمیتونه ی جا بند بشه،حتمن بش فلفل دادی دیگه...راستی کشمشم و خاهر کوچیکم همشو خورد ههه تا تو باشی به من نگی ی کار مثبت بکن،هپی اصن برو گلزش بگیر پوستش و بکن اذیتش کن غذام نخور همش فرار کن....ای خدا الان چ موقه سرما خوردنه اخه تو این گرما....

بازم غرزدی تو سرماعه دیگه درضمن من یه جاخونذم که سرمارو که فقط توسرمانمیخورن ربطی به سردی وگرمی نداره سرماخوردگی ..انقدم غرنزن منم حس سرماخوزدگی دازم روزی چندتا عطسه میکنم ....اخ عیب نداره نوش جونش باشه .. چندسالش بودابجیت ؟.....نه خله دوربین نه اون نیس که.....شپشو به من میگی حالاخودت کجارفتی ها....دیشب یه چیزخوبی گف یه حس خوبی بهم داد همین حرفش برام خیلی ارزش دازه ... کافیه برام همینکه بدونم یکی همش مراقبمه حواسش به من هس اگه مشکلی باشه کاری چیزی میتونم روش حساب کنم یکی هس که حس خوبی بهم میده .برام خیلی ارزش داره وشیرین همینکه باهاش حرف بزنم برام خیلی ارزش دازه وقتی باهاش حرف میزنم خواب راحت وخوب وباارامش دارم اونشبایی رو که باهاش حرف میزنم دوس دارم حتی ازراه دورم برام خیلی شیرینه مهمه

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 13:06

کوشی تو دختر کجایی؟...یهو رفتی،.ببین اگه کار داری برو ب کارات برس عزیز دلم منم ب درسام ظهر باز میام

نه عزیزم هستم گوشیم گذاشتم شارژ گلی حالا اگه میخوای بری درس بخونی برو عزیزم

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 12:41

سلام..نه با همیشه میرم کامنتاش و میخونم ولی نمیتونم کام بزارم از شانسه منه دیگه،..درضمن قالبت خیلی قشنگه چیکارش داری گوریل هاا...منکه اصن حوصله نگهداری از حیوون جماعت و ندارم مطمعنم عصبی بشم همه چی سرش خالی میکنم یا پرتش میکنم یا خفه....فدات بشم من خدا ب حرفه تو کنه من بشم پرستار...خوب من همین الانم با تعرفه عادی میام ینی با شارژم.ولی خوب بهتره کلی حرف میزنی اگه اس بود ک اصن نمیشد....بیخود تو خرگوشت به هیشکی نمیدی ب امیر نیمام نمیدی نمیخاد عکسشم نشون بدی اصن....

چیکارش داری بچه گناه داره .... قالب میخوام همون دختررو بزارم کوله پشتی رو دوشش تو که خیلی دوسش داری ها ..... اره میدونم بدبختی که بیاد زیر دست تو عصبی بشی وای خفش میکنی در جامیشناسمت دیگه .... ا بیا داشت غذا میخورد غیبش زد تاسرت برمیگردونی نیس انگا فلفل خورده یه جا بند نمیشه که وحشی

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 12:21

باشه ارومم...حالا ببینم خونه خلوت میشه شبیه کاروانسراست...ینی میخاسته بهت زنگ بزنه شمارتو یادش رفته بود؟.خوبه خداروشکر همه چی خوب پیش میره،مزاحمه هم فعلا نیست فکنم کم اورده...،اخه فرق منو تو اینه که ممن زیادی ترسوم،میترسم یکی ببینه یا هرچی دیه.ولی دیه بیخیالش شدم بره ب درک....یکسر سرفه میکنم حلقم شدید میسوزه خشک خشک شده گلوم......

سلام روانی من عاشق همین دیوونه بازی هاتم ترسو نه بابا چیزی نمیشه گلی اروم باش همش به خودت تلقین میکنی ..اغرین دخترخوب قربون این خانوم پرستاربرم من ....دیدی اون گوساله ترسو اصابهم زنگ نزد نه اس داد ..فقط میخواس تو رو بترسو ن ...کم کم گورش گم میکنه وقتی به نتیجه نرسه توهم خودت سرگرم کن گوشی هم زیاد توجه نکن بندازش یه وری نگاشم نکن ..تو که میای وب باهم حرف میزنیم همیشه بهترهی شارژ بخریم زودی بترکونیمش حالا گاهی کارزروری بیشتر حواست به درس یاچیزی پرت کن عزیزدلم ...... کشمشامون تموم شد براهپی لطفا کشمش بیار خالش یه کارمثبت بکن ....راستی بازم کامنتت وب امیر نیماخان نمیره ...دیروز رفتم گفتم عکس خرگوشم گذاشتم خواستی بیاببین اقاامیر ...اخه دلش میخواس خرگوش ... درسته دردسر واذیت زیادداره ولی حیوون جالب وباحالیه خرگوش ها....درضمن فداسرت عجله ای نیس ماه رمصون کمتربیرون روی هس مهمون این چیزا وخلاصه شلوغ پلوغ هروقت شد عیب نداره گلم ..... وای حرصم ازهپی میگیره حواست نیس هی به پروپات میپیچه لهش میکنی یهو اونوقت بیادرستش کن پای ادم شوخی نیس تو هم خرگوشی تو سیم ثانیه له میشی این کارش عصبیم میکنه ....بعدم میاددراز میکشه نوازشش کنم دستم میبرم یهو میره فرارمیکنه

استقلال(تاج1324) سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 11:09 http://esteghlal-taj1324.mihanblog.com/

سلام آپم

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 04:38

اه نرگس بی اعصاب شدم رفت،حالا من ابنجوری نمیتونم بدرسم،ای یارویه اینقد اس داده،همه حواسمو پرت خودش کرده،ینی بخدا بفهمم کاره کیه اگه از دوستای خودم باشن دو شقشون مکنم هرچی فوش بلدم و نثار روحشون مبکنم اخه بگو کثافت اشغال سرگرمی بهتر ازین پیدا نکردی،ادم بدبختر از من پیدا نکردی واسه اذیت کردن،تو زندگیم هیچ پسری عاشقم نشده ولی هیچوختم گدایی محبت از کسی نکردم شاید ظاهرم زیاد جلب کننده و جذاب نباشه،اما باطنم پاکه پاکه ب کسیم کاری ندارم و کسی رو اذیت نکردم ولی نمیزارم کسی اینجوری مسخرم کنه فقط منتظرم بفهمم کیه و اونوخ اتیش درونم شعله ور میشه....تو چیکار کردی همه چی خوب پیش رفت؟؟..

وای روانی صددفه گفتم بهش محل نده تو جه نکن دخترچراالکی عصبی میشی یه خریه عین بقیه خرامزاحم ببالاخره کم میاره گورش گم میکنه اروم باش هرچی من میگم تواین گوش میره ازاون گوش درمیره من چندبار اینجوری مزاحم کنه داشتم محل سگ ندادم بهشون اصا توجه نکردم زوزی صددفه اس میداد زنگ میزد اثا انکارنه انکار وای ذختر بی اعثاب اروم باش میام میکشمت بابازبونم مودراورد یه باربه حرفم گوش بده واسه حرحصرت بزاانقد زنگ بزنه اس بده تا.........حالا این دیگه زشت بودنشد بنویسم ...بله خوب پیش رفت خداروشکر ...تو که بیل زنی باغچه خودت رو بیل بزن دختر دیشب منو میگفتی باهام حرف میزدی اروم شم حالا صددفه به تو میگم اروم باش کوگوش شنوا یا بهش توجه نمیکنی ومحل نمیدی به حرفم گوش میدی یا باهات حرف نمیزنم بابا من بدبختم عین تو باکسی کاری ندارم تو خونه خودمون نشستم دیربه دیرم ازخونه درمیام واس همینه همسایمون بهم میگه زیبای خفته ..... ابجی خل من الهی فدات بش کله خراب روانی الان تو چندماه یاچندروز پیش منه عین جنابعالی انقداین بلاسرم اومده محل ندادم هی میرف رو مخم روزی صددفه اس میدادزنگ میزد .خره اون هرکی باشه ازقصد میکنه عصبیت کنه اس بدی یابرداری فحش بدی که به مقصودش برسه بیشتراذیتت کنه ... اصا فک نکن بهش انگاهیچکی نیس تو روخدا گوش کن بشین سردرست یایه جوری حواسن پرت کن گوزو شپشو خونه خلوت شد زنگ بزن بهم کلی حرف دارم درضمن راجب داداشمم بگم بهت....البته اون قراربهم زنگ بزنه شمارم یادش رفته بودهمین وگرنازنگ میزد .....اباجی قالبم دوس ندارم یه جوریه شاید عوضش کردم منم دیوونم ها هی قالب عوض میکنم

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 01:40

خخخخ انگار منتظرت بوده...خداروشکر امیدوارم همه چی به خوبی پیش بره..ابجی من خیلی خابم میاد سرمم درد میکنه ب گوشی نیگا میکنم فدات شم..تو هم حالا حالاها حرف داری واسه گفتن...پس من برم اجی جونم امیدوارم شبت پراز عشق و باخدا بودن باشه پراز شکوفه هایی از جنس بهار..اجیه خودمی عاشقتم خاهر بزرگه

الهی فدات بشم من خوب بخوابی عزیزدلم شبت به خیرباشه قربون شکلت خوابای خوب ببینی مراقب خودت باش

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 01:30

افرین عزیزم.دیه اروم باش خوب شد رفتی...ایشلا لباس عروسم میپوشی فدات شم چ ماهی بشی تو لباس عروس قربونت برم...داشتم وبگردی میکردم حوصلم سر رفت.امیدوارم جوابت بده..

عزیزمی جوابم داد.. قربونت برم عزیزدلم مهربونم فدای دل پاکت بشم ... دوست دارم

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 01:15

ببین بخدا اشکات دراد منم اشکام درمیاد فدات شم عزیز دلم زندگیم نفسم عشقم....برو وبش ببین هس یا نه؟اینقد فک نکن بخدا مریض میشی اونوخ من چیکا کنم هااا؟؟...برو همین حالا برو اگه بود که اون بهتر نبودم ولش کن ..

باش گریه نمیکنم چشم .ارومم باشه رفتم .کامنت دادم ببینم میادیانه ...راجب یه چیزی حرف بزنیم سرم گرم شه گلی

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 00:54

لهی فدای اون دلت بشم من قربونت برم میدونم چی میکشی تو بین مرز خاستن و نخاستن گیر کردی،خوب برو باهاش حرف بزن ببین تو وب هس یا نه؟ببین جوابت میده یانه؟اصن برو ازش بپرس شمارتو واسه چی میخاس؟بگو دلش برات تنگ شده یانه

نمیخوام ناراحتت کنم دوس ندارم ناراحت شی ناراحتیت ببینم برامن نگرانی نمیخوای اذیت شم میفهمم ولی الان اشکم درمیاد .....میدونی همه چندنفر میگن بااین صحبت کن اشناشین شوهرکن من زودبه کسی اعتمادنمیکنم حتی تاوقتی باهاش هم زندگی کنی بازم نمیشناسی واقعاطرف رو کامل من رفتم باهاش زیریه سقف اومدم وفردابایه بچه تو بغلم اومدم خونه بابام اونوقت چی چیکاکنم ....... اصامن ازعروسی بدم میاد صدسال نمیخوام لباس عروس بپوشم شوهرنمیخوام . .....بترشم بهتره تااینکه برم دنبال یه زندگی اشتباهی که اخرش معلوم نیس چیه

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 00:37

درست حدس زدم اره؟؟نرگس داری اشتباه میکنی میدونم من از تو کوچیکترمو نباید نصیحتت کنم اما داری راهو اشتباه میری نمیشه هر لحظه دلت هوای یکی رو کرد بری باهاش حرف بزنی اینجوری خودت اسیب میبینی خاهر من..من بات کاری ندارم اگه فک میکنی حرف زدن باهاس ارومت میکنه برو ببین جوابت میده یا نه

اره درس میگی میفهمم نه اصلاازتودلخورنمیشم درس میگی میدونم میفهمم اما دست خودم نیس

شیطون بلا سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 00:01

نه بابا اصن جوابش بدم پرو میشه فک میکنه کم اوردم حرفاش خامم کرده،...خو اخه بهم حق نمیدی اینقد عصابم بهم میریزه اخه از گوشی نزدیکتر دم دس نیس خخخ..مطمعنم جوابش بدم هی تفره میره ک عصابم بهم بریزه...اینقد جواب نمیدم تا حرصش دراد....

اره بابا محلش نده اصا جوابشم نده ولش کن اصا توجه نکن فک نکن کسی ازاول نبوده ..من ذهنم درگیر اونه شماره ....ابجی دلم الان خواس باهاش حرف بزنم .... اگه اون فردمذکورم دیدی باهاش حرف زدم یامیزدم اشنای دوستم بود خواستگاربود .. ولی من دوسش نداشتم چون من یکی دیگه رودوس دارم .الانم دلم هواش کرد یهوباهاش برم حرف بزنم ...هرچقدم نخوادولی من دویش دارم چیکاکنم ...

شیطون بلا دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 23:55

خخخخ چ جالب اتفاقا منم همین کارو میکردم ادم شبیه لاک پشتای نینجا میشد فقط ی شمشیر کم داشتم...راستی چیشد امروز بحث محمد و پیش کشیدی؟مگه الان پیش خودتون نیس اها حتمن داداش شیریته،..هرکی باشه با جواب ندادنم بهش فهموندم من اهلش نیستم....خخخ فضولی دیه اینبار فضولیه من به تو سرایت کرد خخخ..کم طاقتیه توهم به من سرایت کرده

فضول بمیری ازفضولی لو نمیدم اینجا ههههه خو قضیه یارو پیش اومد گفتی ازکی پرسیدی گفته دوروز منم اینو گفتم فضول هههه

شیطون بلا دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 23:46

اوووفففف میگه فامیل هستم ج بده..ای خدا من جقد بدبختم چرا دس از سرم بر نمیدارن عصاب برام نموند دوس دارم گوشی رو بشکونم

ای باباتوام هرچی میشه زورت به گوشی میرسه بی اعصاب ارم باش عه

شیطون بلا دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 23:44

اجی شماره هه اس داد میگه دلم و شکوندی ج بده.بعدم چنتا قلب شکسته خخخ خیلی خره بخدا..خخخ خیالم راحت شد عزیزم گفتم نکنه تو داری هزیون میگی ههه...میدونی هرکیه میدونه من ترسوم.اگه دوستای خودم بود میدونستم باهاشون چیکا کنم چون تو جواب دادن رو دس ندارم.موندم شارژش چجوری تموم نمیشه

چی بگم والا گیج شدم داره سرکارمیزاره هرکی هس بگومن حوصله این بازی هارو ندارم عین بچه اذم بگو کی وگرنا میدم شمارت دست پلیس

شیطون بلا دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 23:40

اها اون اشتب نوشتم نیس دوسه بار رمز اشتباه بود باز زدم تو متن نوشتم...اره بابا خودمم جوابش و ندادم دیگه اس نداد مطمعنم دختر بوده.....اره واقعا واسه چی میخاس اونکه نمیخاس بمونه دیگه شماره چ معنی میداد....شاید ی روز بخاد بهت اس بده

شاید یه روزی دیگه کی .کی اس بده مثلا کی زنگ بزنه کنجکاوم واقعا چراشمارم خواس لامصب دارم از فضولی میمیرم هههه .. .راستی یه چیزی بگم موقه زمان مدرسه دقیق یادم نیس چندسالم بود ولی میرفتم دنبال دوستم که همسایمون بود بریم مدرسه اول کوله پشیم مینداختم روشونم بعد کاپشنم روش میپوشیدم سرد بود خو بعد داداش دوستم بهم میگفت لاک پشت

شیطون بلا دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 23:33

اصن ببینم چرا حرفات یجوریه ها؟انگار از یچی ناراحتی طلبکاری.داری میترسونیم ها

وا چرابترسونمت دیوونه طلبکارچی ؟شام چی خوردی ؟قاطی کردی ههههه من اصا چیزیم نیس عزیزم خوبم تو خوبی؟ههه

شیطون بلا دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 23:27

باشه نرگس جونم هروخ خاستی بگو فقط خونه مام بزرگم تلفن نداره خونه خودمون داریم اونم باید خلوت بشه بزنگم....چ سوالی عصبیت کرده ابجی؟؟؟؟؟درضمن نترس من سکته نمیکنم.منتظر میمونم.اخه اینجا نگی با شارژ بگی ی سال طول میکشه.هرجور راحتی92532

این سوال که اون شمارم براچی میخواس واقعاسوال ذهنم درگیر کرده ...فدات بشم مرسی بعداون شماره اخرچیه نوشتی ....درضمن ابجی اون اصا بهم زنگ نزد یارو گفتم نترس هیچ کاری نمیکنه فقط ادعاو دروغ که ادم بترسونن

شیطون بلا دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 23:15

اومدم اجی.خوب اول از همه قضیه محمد و بگو...

داداشم بگو داداشت دیوونه .بعداون فردابزنگ ازتلفن خونه مام بزرگت تابرات بگم یه چیزای دیگم بهت بگم اصابزابیای بشین گلویی تازه کن یه چایی بدم خدمتت .تافرداسکته نمیکنی یادته بعدازظهر گفتم نمیتونم دوروز صب کنم گفتی سکته نمیکنی فدات بشم اروم باش حالا منم میگم اروم باش تافردا سکته نمیکنی اینجا نمیگم ...بعدیه سوال عصبیم کرده درگیرم واقعا

saygol دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 19:26 http://saygollove.mihanblog.com

مانند یک پری دریایی

از اقیانوس گریه هایم بیرون آمدی

و من

تنها ملوان عاشقی بودم

که زبان سکوتت را بلد بود.


((یغما گلرویی))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.