........

‏دلم واسه اون صبح جمعه هایی 

تنگ شده که صبحش زی زی گولو 

میدیمو نقاشی میکشیدم

ظهرش هایدی و غیره میدیدم

 عصر مشقمو مینوشتم

تو جامدادی نگاه میکردم 

میدیدم پاک کنم تموم شده.

چه روزایی بود

............,.............

ما شبیه جنس خاک  خورده ى داخل  ویترینیم

که یک نفر انتخابمان کرد 

اما حاضر نشد بهایمان را پرداخت کند

فقط آمد

دلخوشمان کرد

و رفت

رفت یک دورى بزند و برگردد

.............

عشق چیه ؟؟؟؟

 دوستان  دوس دارم نظرتون راجع به عشق بدونم

ممنون میشم بیای بگین عشق چیه

 نظراتون میخونم اما تایید نمیزنم

 ممنون از اینکه این مدت اومدین وبم

 ونظر دادین ببخشید تایید نزدم ونمیکنم

چون من نظر هیچس تایید نمیکنم

 وبه هیچکس سر نمیزنم  ولینکی هم ندارم

 بازم ببخشید وممنون  این اخرین پستمه

شاید یه روزی بر گشتم نمیدونم شاید

ادمیست دیگر  یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد

دوست دارد بردارد

خودش رابریزد دور

هرشب...

کوچک که بودم  کشتی هایم که غرق میشد

سریع برگی از دفتر مشقم میکندم

ودوباره یکی مثل ان را میساختم

ولی حالا روز هاست که کشتی هایم غرق شده

وتنها در حسرت انم که چرا  دیگر دفتر مشقی ندارم

.......

دلتنگی فقط اونجاش که 

برمیگردی چتای قدیمی روبخونی 

اونجاهاکه ناراحتت کرده رو تندتند ردمیکنی 

که خوبیاش بیشتریادت بمونه

ط..میخوام ..نام تو....طلوع خورشید ...خورشید ماه ..دو ست داشتنت

 

ط

قشنگ ترین اتفاق زندگی منی

.........

هیچی نمیفهمم فقط میخوام باشی

...................

انگشتان من میبارند

و

نام تو

می روید

...................

من منتظرم

منتظر طلوع خورشیدی

که لانه خفاش ها را در هم میشکند

وناز پروانه هارا می خرد

....................

من وتو وارث خورشید وماهیم

من وتو

نغمه ی بی اشتباهیم

...........................

می خواهم

انقدر از دوست داشتنت بنویسم

تا تمام مردم زمین

به دنبال تو

تاریخ را تاپایان دنیاورق بزنند

.....................