سلاااااااااااام آبجی نرگس شرمنده که این چند وقت نتونستم بهتون سر بزنم والله الان دارم خودمو پیدا میکنم چه خبر خووووووووبین ممنونم مرسی ایشالله خبر عروسی شمام میرسه به ما آبجی گلم..بازم سر میزنم آبجی وقت شد
سلام مرسسی اومدی داداش هر وقت تونستی بیا اشکال نداره
برف هفت سالگی را بخاطر صدای پدر دوست داشتم... پاشو ببین چه برفی اومده ! برف ده سالگی را بخاطر آدم برفی هایش ، برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش، برف هجده سالگی را درست یادم نیست در میان افکار یخ زده بود ! برف بیست سالگی قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم ، برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد ...
گر چشمان تو جز در پی زیبایی نیست دل بکن آیینه اینقدر تماشایی نیست حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا دو برابر شدن غصه آدم ها نیست؟ آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست خواستم با غم عشقش بنویسم شعری گفت هر خواستنی عین توانایی نیست.
سلام نرگس جان هم کامنتهات زیباست و هم تصاویر حرف نداره .
این روزها که می گذرد....! دل تنگی هایم مرا در آغوش می کشد این روزها که می گذرد ....! نگرانی ها بر دوشم می گیرند وقتی تو را کم دارد این روزها که می گذرد.....! یک نفر در من صدایم می کند می خواند مرا به تو به خودم این روزها که می گذرد ، چشم در چشم باد شمالم بی قرارتر از همیشه
و نگاهم که بر در خشک می شود، خیس، خیس
این روزها بد جور شب می شوم به سحر که می رسم حسود می شوم طفلک دلم این روزها که می گذرد...!!
اگر از گُل بنفشه به بام سقوط کنم تو گوش کن که چگونه از دل ها پرده بر می دارم بگو : بنفشه بگو : پرده ها بگو : دل امّا من در کنار در در انتظار تو در حُزن ایستاده ام عجب نیست : مخمورم سلامم را بر زبان دارم عابران خبر از مرگ من دارند جامه های عابران را برای زمستان افروختم صورتشان را با عطیه های بهاری پوشاندم در خانه ها ستم می شد من خبر داشتم همیشه از آن غمناک بودم که در جاده ای مرطوب گُم شوم .
مرا ببخش ... زمن مپرس چرا ، چگونه ؟ تا کی این چنین بی قرار و نا آرام ؟ دلی که بینوای تو شد بینوای ساز تو ، تا ابد چنین است ... مرا ببخش ... به خاطر این همه پریشانی برای این همه ناله و گلایه و زاری ... گناه بی قراریم به گردن غم توست ! تو چشم بپوش - مثل همیشه - از این گناه تکراری !
سلاااااااااااام آبجی نرگس شرمنده که این چند وقت نتونستم بهتون سر بزنم والله الان دارم خودمو پیدا میکنم چه خبر خووووووووبین ممنونم مرسی ایشالله خبر عروسی شمام میرسه به ما آبجی گلم..بازم سر میزنم آبجی وقت شد



سلام مرسسی اومدی داداش هر وقت تونستی بیا اشکال نداره
برف هفت سالگی را بخاطر صدای پدر دوست داشتم...
پاشو ببین چه برفی اومده !
برف ده سالگی را بخاطر آدم برفی هایش ،
برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش،
برف هجده سالگی را درست یادم نیست در میان افکار یخ زده بود !
برف بیست سالگی قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم ،
برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد ...
#صادق_هدایت
سلام لینک تکونی داریم
گر چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن آیینه اینقدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه آدم ها نیست؟
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت هر خواستنی عین توانایی نیست.
●•☆✘ ✘ 6kocholo ✘ ✘☆●•
http://6kocholo.blogfa.com/
سلام نرگس جان هم کامنتهات زیباست و هم تصاویر حرف نداره .
این روزها که می گذرد....!
دل تنگی هایم
مرا در آغوش می کشد
این روزها که می گذرد ....!
نگرانی ها بر دوشم می گیرند
وقتی تو را کم دارد
این روزها که می گذرد.....!
یک نفر در من صدایم می کند
می خواند مرا به تو
به خودم
این روزها که می گذرد ،
چشم در چشم باد شمالم
بی قرارتر از همیشه
و نگاهم که بر در خشک می شود، خیس، خیس
این روزها بد جور شب می شوم
به سحر که می رسم
حسود می شوم
طفلک دلم
این روزها که می گذرد...!!
گاهی



چقدر دلم می خواهد...
بار و بندیلم را
جمع کنم
یادت را
در گوشه ی خانه
جا بگذارم....
همان گوشه ای
که همیشه کز می کنم و
خیالت را در آغوش می کشم
باید از خودم
بزنم بیرون
بروم
اما...
کجا...
کجای این شهر؟؟؟
که خیال تو
جلوتر از من
آنجا
به انتظارم نباشد؟!!
نرگس نوروزپور
--------------------------------
سلام عزیزم
وبلاگت عالیه
جایی برای گذراندن لحظات تنهایی...
واسه حرف یه الاغ چرا عصبی میشی نرگسی.یه گوهی خورد ولش کن عشقم.
نمیدونم چمه بعضی وقتا عجیب عصبی میشم خشن میشم
جرأت کنید حقیقی باشید
جرأت کنید زشت باشید
خود را همان که هستید نشان دهید
هر چه میخواهید باشید فقط خودتان باشید
انسان باشید
اگر از گُل بنفشه به بام سقوط کنم
تو گوش کن
که چگونه از دل ها پرده بر می دارم
بگو : بنفشه
بگو : پرده ها
بگو : دل
امّا من در کنار در
در انتظار تو
در حُزن ایستاده ام
عجب نیست : مخمورم
سلامم را بر زبان دارم
عابران خبر از مرگ من دارند
جامه های عابران را برای زمستان
افروختم
صورتشان را
با عطیه های بهاری پوشاندم
در خانه ها ستم می شد
من خبر داشتم
همیشه از آن غمناک بودم
که در جاده ای مرطوب
گُم شوم .
واای نرگس اینا چ وضعشه خو برگردلوکس بلاگ اه بیاااااااااااااااااا
مرا ببخش ...
زمن مپرس چرا ، چگونه ؟
تا کی این چنین بی قرار و نا آرام ؟
دلی که بینوای تو شد
بینوای ساز تو ، تا ابد چنین است ...
مرا ببخش ...
به خاطر این همه پریشانی
برای این همه ناله و گلایه و زاری ...
گناه بی قراریم به گردن غم توست !
تو چشم بپوش - مثل همیشه - از این گناه تکراری !