دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

.....

ناراحتی شبیه دو دست است که روى


 گلویمان شل و سفت میشود


 تلفن را بردارید و خودتان 


 را تخلیه کنید و گلو را از شر


 دستهای بی کله خلاص کنید



قبل از قطع کردن تلفن بگویید


راستی یک چیز دیگر دوستت دارم ...




مرز جنون

کلماتم را 



در جوی سحر می‌شویم 


لحظه‌هایم را 


در روشنی باران ‌ها 


تا برای تو شعری بسرایم، روشن 


تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام 


سخنانم را 


در حضور باد 


این سالک دشت و هامون 


با تو بی‌پرده بگویم 



که تو را


دوست میدارم تا مرز جنون



 

برو....

نیازی نیس طرفت بهت بگه برو



همین که روزا بگذرد خبری ازت نگیره




همین که نپرسه  روز ارو  چه طوری به شب میرسونی



همین که کارو زندگی رو بهونه میکنه



همین که لابه لای حرفاش دوست دارم نباشه




همین که حضور دیگران تو زندگیش پررنگ تر



از بودن با تو باشه هزاربارسنگین تراز



کلمه برو واست معنا پیدا میکنه

دلم تنگ

دلم براش تنگ شده خدایا


بااین همه دلتنگی چیکارکنم تو بگو


دلتنگ دوستم نیستم .


دلتنگ  یکی که با همه دنیا برام فرق داره



یه تارموش رو حاضرنیستم  بایه دنیا عوض کنم