♚میگَـــــــنْ کــــه "اخلاق" نَدارَم♚ْ
✬میگَـــــــنْ کــــه زیادی خودَمــــو میگیرَم✬
ْ
⇙ولـــــــــــــــی⇘
♯ﻗـــــﺎﻧﻮﻥِ ﻣﻦ ﺍﯾـﻨﻪ :♯
ﻭﺍﺳــــﻪ ﻫمه نامردا ▶------ ﺳـــﮓ??
ﻭﺍﺳـــﻪ عشقم ▶------ ﺗـــﮏ??
واسه رفیق خوبام میدم▶------رگ¿¿
ﻧــﺎﺭﺍﺿﯿﺎﺷــﻢ ﺑﺮﻥ ﺑﻪ ▶----- ﺩَﺭَﮎ✔✔
با تو حکایتـی دگـــر
این دل ِ ما به ســر کند ...
توراحس میکنم هردم...
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی...
من از شوق تماشایت...
نگاه از تو نمیگیرم....
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....
ولی...افسوس...این رویاست....
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....
تو با من مهربان بودی...
واین رویا چه زیبا بود....
ولی.... افسوس.... که رویا بود....
لطف کن دست از سرم بردار، یارت نیستم
بیخودی زحمت نکش من دوستدارت نیستم
هی سر خود می بری هی چشم میدوزی به راه
من که همقد لباس انتظارت نیستم
خش خش پاییزم و خوشبخت با هر برگ زرد
غصه دار جای خالی بهارت نیستم
پیش من فرقی ندارد نوبری یا اینکه کال
بی تعارف فکر لبهای انارت نیستم
قله ی مغرور کوهم ادعایم میشود
تخته سنگی پیش پای آبشارت نیستم
توی قاب عکس بعد از این به من کم زل بزن
دستمال خیس گریه بر غبارت نیستم
سوز آوازت به من ربطی ندارد کافی است
بیقرار زخمه ی شبهای تارت نیستم
شعله ها را زودتر خاموش کن دیوانه جان!
معرکه کمتر بگیر، آتش بیارت نیستم
آخرین باری ست که امشب به تو سر میزنم
بعد از این یک لحظه هم دیگر کنارت نیستم
خب به من چه باز باران است و می لرزی تو خیس
من که مسئول ترک های مزارت نیستم
شهراد میدری
مُــعــجِــزـه یَــعـنــﮯ. . . .
تــو בر خــیــالََـــت گـــاـهـﮯ
بــہ "مَــــن" فِـــکــر مـﮯ کُــنــﮯ
مدتـــهاســـت
دلـــم شـــروعــی تـــازه میخــــــواهــد
تــو بیـــــــا
مــــــرا دوبـــــاره آغـــــــاز کـــن…
آهای غریبه باهاش دعوا نکن....
سرش داد نزن....
باهاش قهر نکن.....
دوستش داشته باش......
اون بخاطر تو منو فراموش کرد...
من از چشمات دل کندم
با اینکه زندگیم بودی
میدونستم یه روزی میری
ولی نه به همین زودی
من از رویات خط خوردم
من از چشمه تو افتادم
چقد اسون دل کندی
چه راحت بردی از یادم
به دنیای تو وابستم
ولی رد میشیم از حسم
باید باور کنم رفتی؟
میدونم اخره قصه ست.
خیلی قشنگه وبت عزیزم به منم سر بزنو نظر بزار لینک هک کنی که خیلی خوش حال میشم
فدات
مرسی وبت باز نمیشه عزیز
قانون خوبیه ولی اگه لیاقتشو داشته باشن
سلام وب جالبی داری به وب منم سر بزن
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من،
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من؛
هست از پس پرده گفتگوی من و تو،
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.
"خیام"
برای بعضی از دردها نه میتوان گریه کرد ....
نه میتوان فریاد زد
برای بعضی از دردها
فقط می توان
نگاه کرد
و بی صدا شکست ...!
اگر تو بخواهی
مورچه ای را از خانه اش دور می کنم
و گرسنگی را به دنیا برمی گردانم
دستم را تا آرنج در دهانم فرو می برم
و خودم را
چون پیراهنی پشت رو می کنم
نه میشه رفت,نه میشه موند
شبیه من,شبیه اون...
شبیه خیلی ها تو زندگی که انگار...
رویاشو باخت به بچگی تو ورقه های انشا
یـــک تیـــــغ . . .
یــک عــــالمـه بغض . . .
یــک دنیـــا حــرف . . .
یـــک دلِ شکـــستـــه . . .
و بــی نـــهایت خــــاطره . . .
کــــافیست بـــرایِ جـــوان مـــرگ شدن . .
نه در دیروز
نه با فردا
فقط امروز
که از دنیا
همین داریم و
همین دانیم ..!!
بهرام-ط
الانشم خواستگار دارم میمون .مثل اون کره ایها هستم.خودم شوهر نمیخوام.ایشه فکرشو بکن یکی هی بهت زور بگه و جلوتو بگیره همش
منتظرم فقط توی بلاگ اسکای نزن باشه
وبت چرا باز نمیشه گلی جونم رسیدگی کن
نرگسی آپم بدو بیا جواب بده
و انسان با یک کلمه سقوط می کند و با یک کلمه به معراج می رود:
کلمه می تواند
تو را مشتاق کند مثل"دوستت دارم"
تو را ویران کند مثل "از تو بیزارم"
تو را تلخ کند مثل "خسته ام"
تو را سبز کند مثل "خوشحالم"
تو را زیبا کند مثل. "سپاسگزارم"
تو را سست کند مثل. "نمی توانم"
تو را پیش ببرد مثل. "ایمان دارم"
تو را خاموش کند مثل. "شانس ندارم"
کلمه می تواند تو را آغاز کند مثل:
از همین لحظه شروع میکنم،
ازهمین نقطه تغییر میکنم،
ازهمین دم یک طرح نو میزنم،
می توانم..
می خواهم..
می شود...
آینه بهترین دوستمــه !!
چون وقتی گـریـه میکنم ، نمی خنده …...
پست باحالی بود
فلانی ؟ میدانی ؟
میگویند رسم زندگی چنین است :
می آیند . . .
می مانند . . .
عادت می دهند . . .
و میروند . . . و تو در خود می مانی
و تو تنها می مانی . . .
راستی نگفتی ؟
رسم تو هم چینین است ؟
مثل همه فلانی ها ؟
گفت گوی خدا با بنده اش:
من هستم .
من در نسیمی که موهای تورا نوازش می دهد ، در خورشیدی که تو را گرم می کند ، در بارانی که بر گونه هایت می نشیند هستم.
من ابتدای هر فکر و انتهای آخرین فکر تو هستم . من احساسی هستم که به زیباترین خدمتی که تو در زندگی انجام دادی جلوه ، روشنی و گرمی می بخشد. من بخشی از تو هستم.....
گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند …
شک میکنم به اینکه ،
این دل مال من است یا تو …
به همین بغض لعنتی قسم
نوبت گریه ی تو هم میرسد...
شک نکن..
همه می ترسند
همه می ترسند
اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم
و نترسیدیم
این روزها چو یعقوب شده ام..!
بوی خاطراتت که می آید،
شوق وصالت دیوانه ام می کند.
دستانت را به من بده.
تا چشمان کم فروغم،
به جمالت روشن شود. ...