دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

پاهایت

پاهایت را بگذار اینجا

 درست روی قلبم


ببخش مرا چیز دیگری  نداشتم


که فرش قدومت کنم


اهسته قدم بردار اینجا

تار وپود این فرش قرمز


پر از گل احساسم است

......

دیگر نه خودت هستی نه اسمت

هی میری میای 

تکلیفت هم با خودت معلوم نیس

نمیدونی با  خودت هم چند چندی

 از اینجا به اونجا

 حالا از اینجا به کجا رفتی


 بی معرفت میگن به تو میگن دوست

 چه قد زود قولت یادت رفت

ولی من هنو سر قولم هستم

 عجب دنیاییه