نه مرا طاغت غربت ...
نه تو را خاطر قربت ..........
دل نهادم به صبوری .........
که جز این چاره ندارم...........
سلام نرگس جان خواندنن پستهایت بسیار به دلم نشست . ممنونم که به دیدارم میائی مستی نه از پیاله نه از خم شروع شداز جاده ی سه شنبه شب قم شروع شدآیینه خیره شد به من و من به آینهآن قدر خیره شد که تبسم شروع شدخورشید ذره بین به تماشای من گرفتآنگاه آتش از دل هیزم شروع شدوقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشتبی تابی مزارع گندم شروع شدموج عذاب یا شب گرداب؟ هیچ یکدریا دلش گرفت و تلاطم شروع شداز فال دست خود چه بگویم که ماجرااز ربنای رکعت دوم شروع شددر سجده توبه کردم و پایان گرفت کارتا گفتم السلام علیکم... شروع شد
ممنون گیتی خانوم شما لطف داری
دعا می کنم دائماٌ،خدا کمکم کن خواهشاٌ،رویام بزرگه،گفت: برا رسیدن بهش دو راه جلوته،پاشو برنامه کارتا بچین،یا بخوابو خوابشو ببین...«بزرگ(جلد دوم): بیتاب»
زندگی میکنم ...حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازدبگذار هر چه از دست میرود برود؛من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،حتی زندگی را ...ارنستو چگوارا
سلام
سلام نرگس جان خواندنن پستهایت بسیار به دلم نشست . ممنونم که به دیدارم میائی
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟ هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد
ممنون گیتی خانوم شما لطف داری
دعا می کنم دائماٌ،
خدا کمکم کن خواهشاٌ،
رویام بزرگه،
گفت: برا رسیدن بهش دو راه جلوته،
پاشو برنامه کارتا بچین،
یا بخوابو خوابشو ببین...
«بزرگ(جلد دوم): بیتاب»
زندگی میکنم ...
حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!
چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد
بگذار هر چه از دست میرود برود؛
من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،
حتی زندگی را ...
ارنستو چگوارا
سلام