گرفتم خلوتی تاریک، روشنتر شدم
قطرهای بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هیچ گل چون من در این گلزار بیطاقت نبود
خواب دیدم چون نسیم صبح را، پرپر شدم
خشکسالی دیدهای در این چمن چون من نبود
ابر را دیدم چو در آهنگ باران، تر شدم
گلگلگل
گرفتم خلوتی تاریک، روشنتر شدم
قطرهای بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هیچ گل چون من در این گلزار بیطاقت نبود
خواب دیدم چون نسیم صبح را، پرپر شدم
خشکسالی دیدهای در این چمن چون من نبود
ابر را دیدم چو در آهنگ باران، تر شدم
بر بالشی از خاطره بگذار سرت را
باشد که فراموش کنی دور و برت را
سرچشمه ی معصوم ترین رود جهانی
ای کاش خدا پاک کند چشم ترت را
تو آن سر دنیایی و من این سر دنیا
با این همه از یاد مبر همسفرت را
گنجشک من!آهسته به پرواز بیندیش
تا باد پریشان نکند بال و پرت را
من ماهی دلتنگ و تو ماه لب دریا
می بوسم از این فاصله قرص قمرت را
بار آخر ..
دست آخر...
من ورق را با دلم برمیزنم،
بار دیگر حکم کن ،اما نه بی دل
با دلت حکم کن
"حکم دل"
هر که دل دارد بیاندازد وسط
تا که ما دلهایمان را رو کنیم
دل که روی دل بیفتد عشق حاکم میشود،
پس به حکم عشق،بازی می کنیم
این دل من رو بکن حالا دلت را
دل نداری بر بزن اندیشه ات را
حکم لازم ...دل سپردن ...دل گرفتن
هر دو لازم
که تیر چشم آن ابروکمان کرد
*** *** *** ***
یک زمان تنها بمانی تو ز خلق
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
این تو کی باشی که تو آن واحدی
که خوش و زیبا و سرمست خودی
مرغ خویشی صید خویشی دام خویش
صدر خویشی فرش خویشی بام خویش
در مــــقابل سخــــتی ها . . .
همچــون جــزیـــره اى بـــاش ،
که دریـــا هـــم با تمــــام عــظمــت و قــدرت نــمى تـــواند ســـر او را زیــــــر آب کــــند .
مــــن راه را از آنجــــــایی آغـــــاز کـــــردم ،
کـــه دیـــــگران به بــــن بست خــــــورده بــــودنـــــد . . .
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانــی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبـــح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و یاقـوت به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..
هرگــز بـه تـــو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی...
به هر چه می نگرم
شعر زیبایی درآن نهفته
دنیا را شاعرانه آفریدی یا نگاهم را ؟!
**********
قرار نیست من بنوازم
و تو گوش بدی!
حتی قرار نیست بفهمی که
من به خاطر تو مینوازم ......... !!
فقط ....
قرار است دلم آرام بگیرد
که نمی گیرد
ماه رسیده تازه به دوران شبت بخیر
شبگرد کوچه های زمستان شبت بخیر
آمیزه ی هوا و هوسهای دوردست...
همبازی زمان ِدبستان شبت بخیر
بیهوده پنجه بر در و دیوار می کشی ...
تنها ترین پلنگ پشیمان شبت بخیر
هرگز نزن به سینه ی خود سنگ ِدوست را
ابرو کمان آینه بندان شبت بخیر
دلتنگ بوی کندرو یاس و بنفشه ای...
گلدان سرخ گوشه ی ایوان شبت بخیر
تصنیف ِباد و نم نم ِباران برای توست
آتشفشانِ سر به گریبان شبت بخیر
گاهی پلنگ می شوی و گاه ماهتاب
دیوانه ی بدون نگهبان شبت بخیر
بیهوده با زمین و زمان قهر کرده ای
دیوار خط کشیده ی زندان شبت بخیر
.
.
.
دیشب پلنگ پیر تو را خواب دیده بود
ماه تمام نیمه ی آبان سحر بخیر ........
سلام نرگس جان امیدوارم که حالت خوب باشه عزیزم من اگر مزاحم نمیشوم میترسم کار داشته باشی ولی هروقت بیای و بدونم مزاحم نیستم حتما بهت سر میزنم
کسی از دور می آید شبیه مرد در باران...
گمانم آنکه با خود غصه ها را می برد باشد
هوای وسوسه دارد دلم را می کشد ...شاید ...
که سیبی سرخ جای نان تازه در سبد باشد
.
.
.
نیا جانم به قربانت.... نبینی حال و روزم را ..
نبینی عاشقت ، چشمش به دنبال ِمدد باشد
اگر بر صخره می کوبد پریشان خاطری امشب
همان بهتر که درمان ِ دلش سنگ ِ لحد باشد
شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن ژاله اصفهانی
بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. ژاله اصفهانی
سلامی به گرمی خورشید روزای تابستون و وسعت دریای بیکران خدمت نرگس خانوم یک دنیا ممنونم بابت اینهمه انرژی مثبت و مهربونی امیدوارم همیشه عالی باشی
گرفتم خلوتی تاریک، روشنتر شدم
قطرهای بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هیچ گل چون من در این گلزار بیطاقت نبود
خواب دیدم چون نسیم صبح را، پرپر شدم
خشکسالی دیدهای در این چمن چون من نبود
ابر را دیدم چو در آهنگ باران، تر شدم
گلگلگل
گرفتم خلوتی تاریک، روشنتر شدم
قطرهای بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هیچ گل چون من در این گلزار بیطاقت نبود
خواب دیدم چون نسیم صبح را، پرپر شدم
خشکسالی دیدهای در این چمن چون من نبود
ابر را دیدم چو در آهنگ باران، تر شدم
بر بالشی از خاطره بگذار سرت را
باشد که فراموش کنی دور و برت را
سرچشمه ی معصوم ترین رود جهانی
ای کاش خدا پاک کند چشم ترت را
تو آن سر دنیایی و من این سر دنیا
با این همه از یاد مبر همسفرت را
گنجشک من!آهسته به پرواز بیندیش
تا باد پریشان نکند بال و پرت را
من ماهی دلتنگ و تو ماه لب دریا
می بوسم از این فاصله قرص قمرت را
_________$$$$$$
___________$$$$$$$$
___$$$$$$$__$$$$$$__$$$$$$
__$$$$$$$$$_ $$$$$_ $$$$$$$$
___$$$$$$$$$_$$$$$_$$$$$$$$
____$$$$$$$$_ $$$$_$$$$$$$
________$$$$$_$$$_$$$$$
_$$$$$$$$$_ $____$_$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$ $______$ $$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$______ $$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$_$_____$_$$$$$$$$$
_________$$$$$_$$$_$$$$$
_____$$$$$$$$_ $$$$_$$$$$$$
____$$$$$$$$$_$$$$$_$$$$$$$$
___$$$$$$$$$_ $$$$$_ $$$$$$$$
____$$$$$$$__$$$$$$__$$$$$$
____________$$$$$$$$_$$
_____________$$$$$$_ $$
______$$$$$_________$$
_____$$$$$$$_______ $$
___$$$$$$$$$$$_____$$
_____ $$$$$$$$$___ $$
________$$$$$$$__$$
__________$$$$$_$$
___________$$$$$$
____________$$$$
_____________$$
____________$$____$$$$$$$
___________ $$___$$$$$$$$$$
___________$$__$$$$$$$$
___________$$_$$$$$$
___________$$_$$$$$
___________$$$$$$
___________$$$$
___________$$
گدای عشق نباشید
بخشنده عشق باشید
انسانهای زیبا همیشه خوب نیستند
انسان های خوب همیشه زیبایند . . .
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن
دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیر و رو مکن
در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکن
_________$$$$$$
___________$$$$$$$$
___$$$$$$$__$$$$$$__$$$$$$
__$$$$$$$$$_ $$$$$_ $$$$$$$$
___$$$$$$$$$_$$$$$_$$$$$$$$
____$$$$$$$$_ $$$$_$$$$$$$
________$$$$$_$$$_$$$$$
_$$$$$$$$$_ $____$_$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$ $______$ $$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$______ $$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$_$_____$_$$$$$$$$$
_________$$$$$_$$$_$$$$$
_____$$$$$$$$_ $$$$_$$$$$$$
____$$$$$$$$$_$$$$$_$$$$$$$$
___$$$$$$$$$_ $$$$$_ $$$$$$$$
____$$$$$$$__$$$$$$__$$$$$$
____________$$$$$$$$_$$
_____________$$$$$$_ $$
______$$$$$_________$$
_____$$$$$$$_______ $$
___$$$$$$$$$$$_____$$
_____ $$$$$$$$$___ $$
________$$$$$$$__$$
__________$$$$$_$$
___________$$$$$$
____________$$$$
_____________$$
____________$$____$$$$$$$
___________ $$___$$$$$$$$$$
___________$$__$$$$$$$$
___________$$_$$$$$$
___________$$_$$$$$
___________$$$$$$
___________$$$$
___________$$
بار آخر ..
دست آخر...
من ورق را با دلم برمیزنم،
بار دیگر حکم کن ،اما نه بی دل
با دلت حکم کن
"حکم دل"
هر که دل دارد بیاندازد وسط
تا که ما دلهایمان را رو کنیم
دل که روی دل بیفتد عشق حاکم میشود،
پس به حکم عشق،بازی می کنیم
این دل من رو بکن حالا دلت را
دل نداری بر بزن اندیشه ات را
حکم لازم ...دل سپردن ...دل گرفتن
هر دو لازم
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صراحی گریه و بربط فغان کرد
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد
میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابروکمان کرد
*** *** *** ***
یک زمان تنها بمانی تو ز خلق
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
این تو کی باشی که تو آن واحدی
که خوش و زیبا و سرمست خودی
مرغ خویشی صید خویشی دام خویش
صدر خویشی فرش خویشی بام خویش
در مــــقابل سخــــتی ها . . .
همچــون جــزیـــره اى بـــاش ،
که دریـــا هـــم با تمــــام عــظمــت و قــدرت نــمى تـــواند ســـر او را زیــــــر آب کــــند .
مــــن راه را از آنجــــــایی آغـــــاز کـــــردم ،
کـــه دیـــــگران به بــــن بست خــــــورده بــــودنـــــد . . .
کاشکی در سینه جای دل کبوتر داشتم
تا به اوج آسمانها ، در میان ابرها
میگشودم پر .رها از قیدها و بندها
بی خبر بودم ز رنگ و ، اینهمه نیرنگها
سلام ابجی دمت گرم پستت ععالللییییی بود خوشم اومد♥
اپم دوست عزیز[گل]
اره دنیا خیلی باحاله دهنمونو دشت لوت کرده
اسفالتم کرده
خیابونم کرده
کوچه هم کرده
ولی در هر حال خ خ خ خ خ باحاله
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغلست و فراغ از دو جهانم
گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
درم از دیده چکانست به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم
سعدی شیرازی
نرگس جون مرسی که بهم سر زدی موقع امتحاناس کم میام ببخش اگ دیر سر میزنم عزیزم:)
فدا سرت ابجی
مرسی باشه جونم
قربونت
سلام رفیق ای بدک نیسدم تو چطوری؟؟
اره زنده ام هنو
خوبه .. منم عالی ..چه دنیای با حالی
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانــی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبـــح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و یاقـوت به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..
هرگــز بـه تـــو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی...
علیرضابدیع
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
" سعدی شیرازی "
...................................
سلام ، ممنونم ، نظر لطف شماست
چه احساس خوبیه وقی میشنوی کسی می گه:
مواظب خودت باش...!
اما خیلی بهتر از اون اینکه میشنوی کسی می گه:
خودم همیشه مواظبتم...
وقتی تو میگی خوبه یعنی خوبه عزیزم
خوشحالم که خوشت اومده
سلام عزیزم مرسی بابات حضورت تو ام لینکی
مررررررررررررسی
قربانت
:)
سلام نرگسی جونم خوبی گلی
فدات .خوبم عالی ..تو خوبی
سلام عزیزم اگه با تبادل لینک موافقی بیا تو وبم بگو
به هر چه می نگرم
شعر زیبایی درآن نهفته
دنیا را شاعرانه آفریدی یا نگاهم را ؟!
**********
قرار نیست من بنوازم
و تو گوش بدی!
حتی قرار نیست بفهمی که
من به خاطر تو مینوازم ......... !!
فقط ....
قرار است دلم آرام بگیرد
که نمی گیرد
ترژادی ؟
ینی چی؟
سلام
ممنونم از حضور و کامنهای خوب شما
ماه رسیده تازه به دوران شبت بخیر
شبگرد کوچه های زمستان شبت بخیر
آمیزه ی هوا و هوسهای دوردست...
همبازی زمان ِدبستان شبت بخیر
بیهوده پنجه بر در و دیوار می کشی ...
تنها ترین پلنگ پشیمان شبت بخیر
هرگز نزن به سینه ی خود سنگ ِدوست را
ابرو کمان آینه بندان شبت بخیر
دلتنگ بوی کندرو یاس و بنفشه ای...
گلدان سرخ گوشه ی ایوان شبت بخیر
تصنیف ِباد و نم نم ِباران برای توست
آتشفشانِ سر به گریبان شبت بخیر
گاهی پلنگ می شوی و گاه ماهتاب
دیوانه ی بدون نگهبان شبت بخیر
بیهوده با زمین و زمان قهر کرده ای
دیوار خط کشیده ی زندان شبت بخیر
.
.
.
دیشب پلنگ پیر تو را خواب دیده بود
ماه تمام نیمه ی آبان سحر بخیر ........
سلام نرگس جان امیدوارم که حالت خوب باشه عزیزم من اگر مزاحم نمیشوم میترسم کار داشته باشی ولی هروقت بیای و بدونم مزاحم نیستم حتما بهت سر میزنم
کسی از دور می آید شبیه مرد در باران...
گمانم آنکه با خود غصه ها را می برد باشد
هوای وسوسه دارد دلم را می کشد ...شاید ...
که سیبی سرخ جای نان تازه در سبد باشد
.
.
.
نیا جانم به قربانت.... نبینی حال و روزم را ..
نبینی عاشقت ، چشمش به دنبال ِمدد باشد
اگر بر صخره می کوبد پریشان خاطری امشب
همان بهتر که درمان ِ دلش سنگ ِ لحد باشد
مثلاً منتظر عید و بهـارم الکی
مثلاً کنج دلم غصه ندارم الکی
به خودم میرسم و فکر غزلهای نوام
مثلاً خـوب شـده زخم سـه تارم الکی
به دلم زردیِ پاییز نشد زخم تری!
مثلاً سرخیِ گُل های انارم الکی
منو تشویش محال است محال است محال
مثلاً غرق خوشـی ! اوجِ قـرارم الکـی
دلم از ماندنِ یک جا به ستوه آمده است
مثلاً عشق سفر توی قطارم الکی
به سرم میزند این بیت کمی گریه کنم
مثلاً ابر بهارم که ببارم الکی
محسن حمزه
نرگس کجایی حوصلم سر رفته
میچی عجیجم
منم به همون مدل تشکر کردم
سلام
مطلب قشنگی بود ، بابت شعرتونم ممنون
سلام خوبین خوشین سلامتین
فردا یه اتفاق مهم افتاده اگه میخوای بدونی چه اتفاقی فردا حتما به وبم بیا منتظرم
عالی بود دختر با این پستت ترکوندی
مرسی فدا
ایشالا اونجا هم میری منم مشهد نرفتم تو هم واسه من دعا کن
چشم دعا میکنم ..مرسی ایشالا
سلام نرگس جان. شما اصلا به حرف هیچ کی اهمیت نده و فقط کار خودتو بکن. و نزار کسی دخالت کنه. برای منم پیش اومده اخه ولی اصلا اهمیت ندادم
سلام .باشه اره راس میگی
یعنی خودتون نمیدونید که نباید مزاحم کسی بشید؟!
اسم وادرستون کو
شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن ژاله اصفهانی
بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. ژاله اصفهانی
ایشالا قسمتت بشه بری
من یبار دوسال پیش رفتم رفتنم کلید اسراری بود واسه خودش
مواظب خودت باش
ای جونم
مرسی گلم ولی سر فرصت عوضش میکنم یه دونه مست اور میذارم خخخ
همهج ا رو بتر کونه .دوف دوف
هیچی حرف خاصی نداشتم
وسایل چیه آبجی اونجا باید همینجوری رفت آقا خودش مهمانواز عالیه که حرف نداره
عشق اقا .. سرور
فک میکردم حرفمون شده باشه نمیدونم
ب هر حال من ک نامرد نشدم چن بار اومدم وبت مطلباتم دیدم اما....