زیرو بم ها
پیج و خم ها
کوچه های دوستی را می شناسم
من نقاب چهره ها را
چهره ها را می شناسم
چار فصل دوستی را
باد را ، برف را ، سبزه ، مگس را می شناسم
من پیام چشمها را
من زبان قلب ها را
من نیاز گوشها را
فکرها ، احساس ها را می شناسم
با سکوت خویش
من نهضت دور و ناپیداترین نا گفته ها را
رمز و راز و عمق و سطح گفته ها را
هر که را و هر چه را در جای خود
من با تمام هستی و با بودن آن می شناسم
دشمنان را
دوستان را
دوست باید داشت
بی توقع ، بی نیاز
دوست باید بود
کوه ها را کاه باید یافت
کاه ها را کوه باید دید
یا که باید با غرور خویشتن ها ماند ...
سلام
به دل نگیرید چیزایی که نوشتم ،چیزایی که گفتم تجربه خودم بودن.
فکرش رو بکنید اگر شما بچه می موندید و خواهر و برادراتون هی رشد می کردن و ازدواج می کردن، بچه دار می شدن، پیر می شدن بعد بچه هاشون به همین شکل، و از هر نظر پیشرفت می کردن و از هر نظر با تلاش و کوشش به خواسته هاشون می رسیدن ولی شما هنوز همون دختر کوچولویی بودین که همه ی دنیاش عروسکهاش هست و بزرگترین دقدقش اینکه نکنه دستش از دست مادرش جدا بشه تو این دنیایی که گرگاش کم نیستن یک وقت گم نشه...!!! در این فرایند پدر و مادر شما هم با رشد خواهر و برادراتون پیر میشن و به جایی که از شما حمایت کنند خودشون نیاز به حمایت دارن.... حالا یک لحظه بر گردید اگر با یک همچین صحنه ای مواجه بشین آیا باز هم دوست دارید در آن مکان و زمان قرار بگیرید؟؟ توجه داشته باشین که خواهر و برادرای شما هم زندگی خودشون رو دارن و نمی تونن در اون شرایط حامی شما باشند، چیزایی که نوشتم فقط یک مناظره بود، بزرگ شدن یک حسنایی هم داره مثل صبوری و خون سردی، اینگه زود عکس العمل نشون نمی دی در برابر نقطه نظرات، من خودم یک زمانی خیلی وضعیتم از اینایی که گفتم بدتر بود، و هنوز هم خیلی مونده تا اون چیزی بشم که باید و کوچکتر از اون چیزی هستم که کسی رو بخوام نصیحت کنم .
آدم بزرگ که میشه زود جوش نمیاره، وقتی میگم بزرگ شدن منظورم فقط سن و سال نیست ، خیلی از آدمها بیش از 50 سال دارن ولی وقتی پشت چراغ قرمز می ایستند به خاطر کم حوصلگی و عصبانیت به هم توهین می کنند حتی با زدن یک بوق نا قابل..... اگر نتونستم منظورم رو القاء کنم ، من عذر خواهی می کنم، ببخشید
طولانی بود حسش نیس تا ته بخونم
سلااام
مرررررسی عزیزم از لطفت
بوووووس
اینم عااالیه
فدات انقد عوض میکنم اخرشم نمیدونم چی بزارم
So good
تنکیو
گلگلگلگلگلگلگلگلگلگل
مبعث حضرت رسول اکرم ( ص)
سالروز بعثت پیامبراعظم(ص) منادی توحید وپیام آور صلح ودوستی مبارک
زیباترین هدیه ها تقدیمتان باد
http://ecard.vizit.ir/main/play/ODc4ODcx
گلگلگلگلگلگلگلگلگلگل
سلام ببخشید من یه کم که چی بگم بدجوری سرما خوردم همین الان اومدم وب اصلا حالم خوب نیست
ولش کن بهش اهمیت نده چندبار کهجوابشو ندی دیگه وبت نمیاد مثل من
من میخوام بدونم چرا یهویی حذف کردی ها مشکوک
به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمیده بود...
بگذار در سکوت گوش خراش اتاقم دق مرگ شوم . . .
دیگر نمیخواهم نوار کاست های یادگاری ات را گوش دهم !
یک نوار خالی درون ضبط میگذارم و بغض احساسم را پر میکنم . . .
این شده است عادت روزهای دلتنگی ام : چنگ زدن به دل و روده احساسم ....
ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
آرزو میبخشد و اسرار میدارد نگاه
دستانم را بگیر
اینجا
در سوزناکی زمستان
حتی اجاق داغ هم
کار دستانت را نمی کند…
زیرو بم ها
پیج و خم ها
کوچه های دوستی را می شناسم
من نقاب چهره ها را
چهره ها را می شناسم
چار فصل دوستی را
باد را ، برف را ، سبزه ، مگس را می شناسم
من پیام چشمها را
من زبان قلب ها را
من نیاز گوشها را
فکرها ، احساس ها را می شناسم
با سکوت خویش
من نهضت دور و ناپیداترین نا گفته ها را
رمز و راز و عمق و سطح گفته ها را
هر که را و هر چه را در جای خود
من با تمام هستی و با بودن آن می شناسم
دشمنان را
دوستان را
دوست باید داشت
بی توقع ، بی نیاز
دوست باید بود
کوه ها را کاه باید یافت
کاه ها را کوه باید دید
یا که باید با غرور خویشتن ها ماند ...
سلام ممنون من هم هستم خوبین؟
بله مرسی
اررررره اینو شنیییدم!!!
الان دقیق ریتمش یادمه!!!
مررررررسی فدات
من ک با گوشی ام نمیشنوم!
هر وق اهنگی گذاشتم متنش میزارم بخونی
باشه تو هم مواظب خودت باش
آره دیگه برم
نه بابا چه ناراحتیه
اوکی گلم برو منم برم .. مراقب خودت باش
باشه تو هم مواظب خودت باش
میری حالا .. .چشم ابجی کوچیکه
تو برو ورزشتو بکن منم برم یکم درس بخونم شاید آدم بشم خخخخخ
برو تمبل برو به درسات برس .. بچه بی ادب درس داری اومدی زر زر میکنی .. ایش ههههههههههههههههه برو به سلامت گلی .مراقب خودت باش ادم باش نگرانم نباش
مرسی از اینکه لوگوی ناقابل ما رو در وب زیبای خودتون قرار دادین
وب زیبا ..ههههه خواهش میکنم
سلام
به دل نگیرید چیزایی که نوشتم ،چیزایی که گفتم تجربه خودم بودن.
فکرش رو بکنید اگر شما بچه می موندید و خواهر و برادراتون هی رشد می کردن و ازدواج می کردن، بچه دار می شدن، پیر می شدن بعد بچه هاشون به همین شکل، و از هر نظر پیشرفت می کردن و از هر نظر با تلاش و کوشش به خواسته هاشون می رسیدن ولی شما هنوز همون دختر کوچولویی بودین که همه ی دنیاش عروسکهاش هست و بزرگترین دقدقش اینکه نکنه دستش از دست مادرش جدا بشه تو این دنیایی که گرگاش کم نیستن یک وقت گم نشه...!!! در این فرایند پدر و مادر شما هم با رشد خواهر و برادراتون پیر میشن و به جایی که از شما حمایت کنند خودشون نیاز به حمایت دارن.... حالا یک لحظه بر گردید اگر با یک همچین صحنه ای مواجه بشین آیا باز هم دوست دارید در آن مکان و زمان قرار بگیرید؟؟ توجه داشته باشین که خواهر و برادرای شما هم زندگی خودشون رو دارن و نمی تونن در اون شرایط حامی شما باشند، چیزایی که نوشتم فقط یک مناظره بود، بزرگ شدن یک حسنایی هم داره مثل صبوری و خون سردی، اینگه زود عکس العمل نشون نمی دی در برابر نقطه نظرات، من خودم یک زمانی خیلی وضعیتم از اینایی که گفتم بدتر بود، و هنوز هم خیلی مونده تا اون چیزی بشم که باید و کوچکتر از اون چیزی هستم که کسی رو بخوام نصیحت کنم .
آدم بزرگ که میشه زود جوش نمیاره، وقتی میگم بزرگ شدن منظورم فقط سن و سال نیست ، خیلی از آدمها بیش از 50 سال دارن ولی وقتی پشت چراغ قرمز می ایستند به خاطر کم حوصلگی و عصبانیت به هم توهین می کنند حتی با زدن یک بوق نا قابل..... اگر نتونستم منظورم رو القاء کنم ، من عذر خواهی می کنم، ببخشید
نمیدونم چی بگم والا