دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

من مغرورم ..

هی دنیا ..


من مغرورم

 

مرا که میبینی این نیستم


من هر روز چند ساعتی  پشت به  تو مینشینم


گریه هایم را میکنم


در دهایم که خالی شد


بر میگردم برای تو میخندم

 

که هوا برت ندارد  شکسته ام


تا همیشه.......

وقتی رد پای خدا رادر زند گی  پیدا کردم


فهمیدم میتوانم پاهایم را از گلیمم دراز تر کنم


وخواسته هایم از قد خودم بزر گتر باشند


حتی ارزوهای  محال


وقتی لبخند خدا را در میان  دعاهایم  دیدم


ترس  برایم معنایش را از دست داد


وجایش را ایمان پر کرد


خود را به خدا بسپار


تا بیدا ری ات  ارام شود همچون خواب


خواب شیرین شود چون رویا


 رویاهایت قابل لمس شوند  چون واقعیت


 وواقعیت های زند گی ات  زیبا شوند


چون ارامش


 وارامشت از جنس عشق شود چون خدا


وخدا همراهت شود  مثل همیشه  از همیشه


تا همیشه ...


خداوندا انتهای این قصه دیدنیست


تا همیشه