دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

دختری از سرزمین الامتو

دنیا سوت پایان رابزن ،صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود

راستی راستی

روزی دیدم  که در چشمانم غرق شده ای .


ندانسته غرق  در چشمانت شدم ..


گفتی که زعشق داری ..


گفتم ز عشق که داری ؟؟


گفتی ز بی خبر دار عشقم ..


گفتم ز خبر دار کن  عشقت ..


گفتی ز خجل داری از وی..


گفتم ز خجل مکن  از وی..


 گفتی ز روی گردان شو د از من...


گفتم چه دانی شاید  عشق دارد بر تو ..


گفتی میخواهم اوی را..


گفتم بگوی به او..


گفتی پس میخواهمت تو را ..


گفتم میدانستم میگویی روزی...


گفتی مگر تو  میدانستی..


گفتم اری چشمانت گفته بودن..


گفتی دوستت دارم ..


گفتم دوستت دارم..


گفتی به راستی ؟؟؟؟


گفتم به راستی راستی..

صحبتی با دوستان

سلام ممنون از همه دوستانی که وب من رو


انتخاب میکنید ومیاید سر میزنید ..


یه خواهش ازتون داشتم ...


چه اونایی که اولین بار بهم سر میزنید ..


چه اونایی که همیشه ..


 لطف کنید وقتی میاید وبم ..


 همه مطالب وبم رو ببینید وبخونید ...


ممنون میشم ازتون دوستان گلم ...

باور ..

گلبرگ گلی ..


غریب و تنها هستم ..


هر چند که ..


در میان گل ها هستم ..


مغرورم وباورم فقط ..


این شده است ..


 من با تو فقط قشنگ ...


زیبا هستم..


..

هوای تو..

هیچ پیشه ای  بی خاطره نیست ..


از هم اغوشی با باد ها.


وهیچ جنگلی..


 عاشق نشده...


 مگر با بوسه های باران ..


تنها منم .


که زنده مانده ام..




در هوای تو ..


 بی انکه بپیچد ..


در نفس هایم..


...

امرو ز به یاد تو ام...

امروز  یاد تو ام ..


دور از نگاه مردم شهر


رو به قاب اویزانت


بر سینه دیوار...



چشمانم خیره وسرم بر زانو ..


بارانی از اشک ..


دوباره دلتنگم ..


کجایی ؟ که از غم نبودت ..


 دارم به پایان میرسم .....